برای تو مینویسم...



توی این شرایط کرونایی که ارتباطات حقیقی را تحت الشعاع قرار داده، به غیر از ما بزرگترها که روحیه مون شدید به ارتباطات حقیقی نیاز داره، بچه ها بیشتر دچار چالش میشن و عطش ارتباط با همسالانشون برطرف نمیشه

چند روزه با چند نفر در این زمینه م کردم

خیلی بهش فکر کردم و به دنبال تدبیر بودم

تا اینکه با خانم همسایه که اونم همین چالش را داشت و کلا خیلی هم فکر و هم دغدغه ایم باهم به این نتیجه رسیدیم که هراز گاهی بچه هامون را باهم ببریم بیرون بازی کنن

به خونه ی همدیگه بریم و کلا فضای ارتباطی خوب را برای بچه هامون برقرار کنیم

و

از روز 4شنبه که اخیرا گذشت استارت اون را زدیم

بچه هامون رو بردیم فضای باز و دویدند و با آب و خاک بازی کردند و حس فارغ بودن و آزاد بودن داشتن و بسیار براشون لذت بخش بود

و بعد از آن هم به اصرار حسین پسر همسایه که 3/5سالشه رفتیم خونشون و باز به بازی هاشون ادامه دادن و ماهم به گپ و گفت درباره ی علایقمون و بسیار بسیار لذت بخش و انرژی زا بود برامون

خداراشکر که این همه نعمت در اطرافمون هست و ماهم تونستیم کشفشون کنیم و ازشون استفاده ببریم

خداراشکر


امروز خیلی حس مادری داشتم

و

حسینم خیلی حس همبازی خوب برای من

کلی باهم بازی کردبم

خیلی خندیدیم 

چندتا کاردستی درست کردیم

نقاشی رنگ کردیم

غذا را باهم درست کردیم

حتی حسین برام گاز را تمیز کرد

و

چقدر خوش گذشت امروز

خداراشکررررر

خیلی حس خوبی دارم و خیلی حسش خوب بود حسین وقتی خوابید

گفت خداراشکر امروز روز خوبی داشتم


گاهی بعضی از کارها خیلی زمان نمیبره انجامشون ولی خیلی اثر گذاره انجام دادنشون

مثل امروز

وقتی فهمیدم امیر علی جونم عشقم که یه جوری عجیب و باورنکردنی دوستش دارم، میخواد نزدیک خونمون بیاد آرایشگاه، از اونجایی که حسینمم خیلی خیلی امیرعلی جون را دوست داره و هر روز به یادشه و ورد شب و روزشه امیرعلی

با حسینم و خواهرجونم هماهنگ کردم برای آرایشگاه امیرعلی جونم ماهم بریم پیششون

برای خوشتر بودن ماجرا و یک تیر و چند نشون شدنش، طوری رفتیم که حسینم با دوچرخه اش اومد آرایشگاه و کلی لذت برد

توی آرایشگاه که انگار برای ما قُرُق شده بود و فقط خودمون بودیم، همه باهم و کنارهم بودیم، همیشه از کنار این خانواده ی شاد و گرم و موفق لذت می‌بردم و عطشش را داشتم و دارم

بعدش برای ماندن خاطره ای خوش از آرایشگاه، پیشنهاد رفتن به مزرعه و دیدن اسب را دادم که ماشاءالله به راحت گیری و فرزند دوستی خواهرجونم و همسر عالی شون، باهم رفتیم مزرعه

و توری گردشگری داشتیم و سرشار از لحظات خوش، که خیلی هم راحت ایجاد شده بود

در واقع آن چیزی که شادی کار را مضاعف کرد برامون، شادی بچه ها بود که خیلی راحت، بعد از اینکه اسب و سگ دیدند، به وسیله ی یک تکه چوب و کشیدن روی خاکهای آنجا شاد شدند ، خیلی راحت و بدون احساس محدودیت در فضای خلوت و باز و خاکی مزرعه می دویدن و بازی میکردن 

 

بعد از بازی بچه ها برگشتیم به سمت خونه، توی راه بازهم حسینم یه عالمه دوچرخه بازی کردو خوووش بود

به محض رسیدن به خونه نهار را کامل کردم، چلو و خورشت پختم، سالاد درست کردم، تراس را که مدتی بود میخواستم بشورم شستم

و خوشحال منتظر اومدن همسرجان شدم

نهار خوردیم و سریال همسران دیدیم و گفتیم و خندیدیم 

برای عصرانه هم کیک پختم

خیلی راحت و فوری

از سرعت عمل و اقدام گری خودم توی امروز کلی لذت بردم و حس خوبش بین خانواده ام هم پخش شد

واقعا خدایا ازت ممنونم 

خیلی شکرت


صبح توی گروه یکی از خواهرام از تجارب کرونایی ام وقتی همسرم مبتلا شده بود پرسید و من دقیقا 45 دقیقه نشستم فکرکردم و تایپ کردم و طوماری کامل شد ارسال کردم

( بماند که بعدش اذیت شدم هم زیاد فکر کرده بودم هم زیاد تایپ کرده بودم و بدنم خشک و کوفته شده بود اما خداراشکر موفق شدم نوشتم و ارسال کرد امیدوارم واقعا مفید باشه برای همه ی مبتلایان و پرستارانشون)

 

جالب بود که از یکی دیگه از خواهرام که ماش و قمری خیلی خوشمزه پخته بود دستورش را پرسیدم

مختصر و مفید نوشته بود :

ماش و قمری و گوشت  و برنج و سبزی‌ (من سبزی آش ریخته بودم و شنبلیله و ترخون و ریحون) باهم میپزم و باهم میکوبیم

من منتظر بودم نسبت و ایناش هم توش باشه ولی ایشون ازبس پختن براشون عادی شده و چشم بسته مواد را بر میدارن

 

بالاخره افراد و موقعیت‌ها شون و روشهاشون باهم متفاوته و این تفاوت طبیعیه و شیرین و جذاب

 

خدایاشکرت که این همه تنوع و تفاوت آفریدی و جذابیت ایجاد کردی


دیروز طبق معمول یکشنبه ها منزل والدین بودیم

و

خوش و خرم درکنارشون

مطالعات و تحقیقات و تکلیفهام راهم انجام میدادم

حسینم که از صبح زود رفته بود خونشون و حسابی توی پیاده روی و دویدن و بازی کردن انرژی گذاشته بود

بعد از اینکه خاله هاش رفتن، یکدفعه رفت پیش مادرجون و گفت خوابم میاد 

مادرجونش هم توی آغوش گرمشون گرفتنش و اون خیلی زود خوابش برده بود

درحدی خوابش میومد که تا من میخواستم برم دستم را بشورم بیداربود و حرفی از خواب نزد اما تا دست شسته اومدم خوابش برد خیلی با آرامش و عمیق

برام جالبه اصلا عالم بچگی سختی و قانون نداره

فقط توش انجام دادن و اقدامه

و

همین لذت بخشش میکنه

البته به شرطی که قوانین ما بزرگترها زیاد نباشه براش

خداراشکر چه حس آرامشی و چه اقدام گری خوبی توی بچگی هست


از وقتی حسینم را پیش دبستانی مجازی نوشتم، احساس میکنم خیلی وقتم کم شده

خوشحالم که حسینم پیش دبستانی را دوست داره اما توی برنامه ریزیم و زمان بندی های قبلیم وقت کم میارم

انگار کلا اتلاف وقتم زیادتر از قبل شده

تقریبا روزی 2-3ساعت عقب ترم نسبت به برنامه ی قبلم

باید تجدیدنظرکنم توی کارهام

خداراشکر رزق علمم هم زیاد شده و همه اش درگیر یادگیریم و این در بازه

 

خداراشکر

من مثل همیشه میتونم شرایطم را بر بهترین حالت پیش ببرم با مدد خدا


خیلی نوشتن را دوست دارم

خیلی اهل مطالعه و تحقیقم 

وقتی تکلیف کلاسیم این شد که کتاب بنویسم فکر میکردم خیلی راحت تر از این حرفا باشه

اما زهی خیال باطل

خیلی پرکاره

خیلی انرژی و تمرکز و همت بالا لازم دارم

اما با وجود همه ی این سختی ها میدونم که منم میتونم

تاحالا حدود93 صفحه دست نویس آماده دارم

حدود 20-30صفحه هم مطلبش آماده است و تکمیل کردن داره 

به یاری حق مینویسمش

 


کوید اومد و زندگی‌ها را خیلی تحت الشعاع قرار داد

آموزش‌ها مجازی شد

ماسک‌ها روی صورت ها اومد

ژل ضدعفونی یار و همراه ما شد

بازی و تفریحات در پارک‌ها تعطیل شد

دورهمی ها و عقد و عروسی‌ها تعطیل شد

و کارهایی را برای پیشگیری از ابتلا گفتن لازمه انجام بشه

از جمله ی آن تقویت سیستم ایمنی بدنه

از طریق ماندن در خانه واستراحت و خواب کافی، ریختن یکسری ادویه ها در غذا و.

بازم خداراشکر 

اگر برای پیشگیری میگفتن باید تو خونه نموند

یا باید هرچه میشه دوید و کمتر خوابیدو

یا زهر هلاهل تو غذا ریخت که ترجیح می‌دادیم کرونا بگیریم

بازم خدا راشکر

دارچین که برای پیشگیری خوبه خیلی خوشمزه است

و

چای 

و

مرغ

و

پلوعدس و استانبولی پلو باهاش خیلی خوشمزه است

خداراصدهزار شک‌ر


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کانالvipمارول نیـــــــــک وب سردار سلیمانی beamerboy فروشگاه انواع لوازم آشپزخانه و سرویس های بلور، قابلمه، ملامین و غیره اطلاعات در مورد همه چیز پرواز روی زمین کمیل اتوبار اطلس بار ارائه دهنده خدمات اتوبار به صورت شبانه روزی • میمِ دیوانه •